ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

پایان سه سال و پنج ماهگی

۱- اعتیاد شدیدش به بازیهای کامپیوتر و موبایل حسابی ناراحت کننده شده واسم. نمیدونم چی شد چجوری شد یکدفعه اینجوری شده ولی خب شده دیگه. یعنی بر پدر و مادر اینترنت صلوات که باعث و بانی شد من الان در خدمتتون باشم و ثنا هم سایتهای بازی آنلاین بهش مزه بده و ...... هیییییییییی روزگاری داریم باهاش 

 

2- روزهای خوبی با دوستاش داره میگذرونه که نهایتا شب یه دعوای حسابی میکنن و از هم جدا میشن و اون دوتا میرن خونشون و ثنا هم به آغوش پرمهر من برمیگرده و گیر میده که بیا نقاشی بکشیم یا کاردستی درست کنیم که خب دیگه زمانیه که کارهام تموم شده و معمولا شام آماده است و انتظار برگشت جناب همسر رو از سرکار داریم 

 

3- در راستای راحت بودن خودش در حین بازی بارها شده که از باباش درخواست کرده که "لطفاًبرو" و این بابایی رو بسی دلگیر میکنه که خب من دخالت نمیکنم و معمولا ثنا خودش بلده چجوری از دل باباش دربیاره 

دیگه دختره دیگه پسردارها که عمری بتونن درک کنن چی میگم 

 

4- به نظرم قدش تو اینمدت داره خیلی بلندتر میشه یعنی با نرخ بیشتری داره رشد میکنه. ماشاءالله چشمش نکنم 

ولی خب دیگه نگم از قیمت لباس بچه بهتره که مدتهاست زدیم تو خط استفاده بیشتر از محصولات ...کیفیت وطنی و دیگه قیمت همونا هم ..... 

بگذریم پالس منفی نفرستیم یدفعه به ضرر مذاکرات ژنو کاری نکرده باشیم  

 

۵- سر موضوع خواهر داشتن توقعش بالا رفته و دستای مشت کرده اش رو بهم نشون میده که اینقدر باید واسم آجی بیاری و من بین صفر تا ده میمونم وقتی به مشتهاش نگاه میکنم