ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

آرزوهای بزرگ..؟ کوچک...؟

سه تایی مشغول سر رفتن حوصلمون بودیم!

قرار شد هر کی آرزوهاشو بگه

اول من گفتم:

آرزو دارم الان سوار یه کشتی بودم که با سرعت تو دریا میرفت و یه کم هوای سرد به صورتم میخورد... یعنی قشنگ رفته بودم تو حسش که ثنا حسم رو خاک مالی کرد با گفتن:

دلم میخواد الان بابا با سه تا کیک تولد بیاد تو و بگه ثنا اینا رو بخور

همزمان حسنا برگشته میگه:

مامان یه عالمه بلچسپ بلام میخلی؟؟



آرزوها ارتباط مستقیمی با قد و سن داره ها...تا حال بهش اندیشیده بودید؟