دخترا به همراه پدرجانشان اومدن دنبالم که بریم خونه حسنا از ماشین میپره بیرون و میاد تو دانشکده دنبال مامی. دانشجوها تازه از آزمایشگاه رفتند و دارم وسایلم رو جمع میکنم که میاد تو اتاقم و با تعجب میپرسه این چیه مامان؟
من: کامپیوتره دیگه عزیزم تا حالا ندیدی؟
حسنا: نه
من: همون لپ تاپه
حسنا: لپ تاپ نیسسسسسسسسسسست که. این چیه؟!!!!!
من: مامان جون همون کارای لپ تاپ رو میکنه
قانع که نشد
ولی من قانع شدم که دیگه داری به صفحات تاریخ متصل میشی کامی جون