ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

جون مامان اگه بذارم حساب کنی

دیروز عصر از خواب که پاشدیم شال و کلاه کردیم و با هم رفتیم ددر 

یه کوچولو باد پاییزی به صورتت میخورد و تو خیلی خوشت میومد و میخندیدی 

دوست داشتی بیشتر مسیر رو راه بیای 

رفتیم تو یه فروشگاه لوازم صوتی کار داشتم، خیلی اونجا بزرگ بود و هی پشت وسایلا گم میشدی و بعد زحمت میکشیدی منو پیدا میکردی و غش غش میخندیدی 

قسمت باحال قضیه آخرش بود که سوار تاکسی شدیم برگردیم پول رو از کیفم درآوردم از دستم گرفتی بعد بهت گفتم بده به آقا تو هم دادی و اولین کرایه تاکسی حساب کردنت رو تا خونه جشن گرفتی  

چون تا مقصد داد میزدی آقا آقا آقا ............