ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

چند تا خاطره

۱- با بابائی میریم بیرون و یه جا میخواد ماشین رو  پارک کنه، از من میخواد که سرم رو از شیشه یه کم بدم بیرون و به اصطلاح بهش فرمون بدم منم سرم به سمت عقبه و میگم برو برو برو برو که ثنا خانم هم با من هماهنگ میشه و میگه بلو بلو بلو  

 

2- با ثنا میرم تو یه فروشگاه لوازم کودک که براش کفش بخرم وقتی دارم میام بیرون به خانم فروشنده میگم مرسی ثنا هم با لهجه شیرین خودش میگه میلسی  

 

3- عصر پنجشنبه اس و شب مهمون داریم و یه عالمه کار، کامیون ثنا رو که یادتون میاد؟ میبرمش لباسای کثیف رو میریزیم توش و میاریم جلوی لباسشویی و بار رو خالی میکنیم که ماشین لطف کنه لباسا رو بشوره، چون احساس میکنم کامیون کثیف شده میبرم میذارمش تو حموم که سر فرصت بشورمش که ثنا شروع میکنه به کشیدن جیغ های بنفش و سر دادن گریه که: 

ماماااااااااااااااااااان                              وم وم                                     حموم 

ترجمه: مامان ماشینم تو حمومه منم برم اونجا 

خلاصه بین اون همه کار و گرفتاری من مغلوب شدم و ثنا رو بردم حموم بعد دو تاشون(ثنا و کامیون) رو شستیم و اومدیم بیرون 

 

4- سالگرد ازدواج خاله معصوم و عمو مجیده با ثنا رفتیم یه کادو براشون خریدیم، دو تا خرس کوچولو، از اونجایی که ثنا فکر میکرد کادو مال اونه تمام مسیر کادو رو تو دستش گرفته بود و نمیداد به من. جالب اینکه وقتی کادو رو باز کردن پرید خرسا رو از خاله معصوم گرفت و گذاشت جلوی خودش 

 

 

 

 

۵- بازی هوهو چی چی رو یاد گرفته هر موقع که حوصله اش سر میره میاد لباس منو میگیره و میگه هو هو خب منم باید بگم چی چی و بعد قطار راه میفته 

۶- تو غار علیصدر هستیم تو قایق نشستیم و و سطای غار بهش میگم ثنا بالا رو نگاه کن سرش رو میگیره بالا و بعد با دیدن عجایب اون بالا با صدای بلند میگه اووووووووووووووه طوری که جلوییها صداش رو میشنون و میزنن زیر خنده  

 

 

 

۷- بغلش کردم و رفتیم بیرون تو عالم خودش داره حرف میزنه و غش غش میخنده خیلی دلم میخواست بدونم چه جوکهایی داره واسه خودش تعریف میکنه