این روزا ثنای ما تمام سعیش رو داره میکنه که حرف زدن رو کامل یاد بگیره. خوب به چیزایی که ما میگیم دقت میکنه و بعد تکرار میکنه. از یاد گرفتن اسم اشیا گذشته و داره ضمایر فعلی رو تمیرین میکنه
باباجون ثنا(بابای بابا): ثنا بیا یه بوس بهم بده برات بستنی میخرم
بابای ثنا: نه سرما خورده نباید بستی بخوره
ثنا: شربت خوردم
ثنا: مامان آب بده
ثنا بعد از خوردن آب: خوردم من
بابای ثنا در حال خوردن آب
ثنا با نیشخند: مامان بابا خورد
ثنا با نازنین زهرا(www.zahravaparsa.blogsky.com) در حال بازی. زهرا میره قایم میشه
ثنا با ناراحتی: زهلا نیستی
آقا محمدپارسا داداشی زهرا
هر زنگی که به صدا در میاد از تلفن و آیفون و موبایل
ثنا: مامان کیه؟
هر شی ناشناخته ای رو دستش میگیره و میاره میگه
مامان چیه:
شب هنگام است و وقت لالا
ثنا: بابا بییم اوخابیم (بابا بریم بخوابیم)
لالا لالا نخواب دنیا خسیسه، واسه هر کسی خوب نمینویسه، یکی لبهاش همیشه غرق خنده اس، یکی چشماش تو خوابم خیسه خیسه ( اینو مامان وقتی داره مینویسه که ترکیه یه زلزله بد اومده و مامان حسابی دپرسم)
ثنا و علی تو حرم خانم معصومه سلام الله علیها
بابا بدو ددر تموم میشه ها
توجه توجه:
این که میبینید عروس نیست، مدل هم نیست. یک عدد ثنا میباشد که بهمراه مامانش و شیدا(دخمل همسایه) به آرایشگاه رفته تا موهای چمن در قیچی اش مرتب شود
اولین آرایشگاه رفتنت مبارک دخترم
مرسی که اذیت نکردی و به جای گریه فقط خندیدی وقتی تکه های مو میومد روی صورتت و قلقلکت میداد
ببینید بعد از کوتاه کردن موهام چه شکلی شدم