ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

هورا هفده ماهه شدم

الوووووووو....................... دلام..................... خوبی 

 

این کلماتی است که این روزها تو خونه ما زیاد شنیده میشه. دخترک مامان در آستانه هجدهمین ماه زندگیش کنترل تلویزیون، لنگه دنپایی مامان، مهر جانماز و خلاصه هر چیزی که شبیه تلفن باشه رو میذاره توی گوشش و این کلمات رو میگه. 

یه کوچولو سرماخورده، شهر ما هم که هوا سرد سرد عوضش خاله زینبی یه لباس براش بافته که حسابی گرم و خشگله وقتی هم ثنا میپوشدش شکل اسکیموها میشه. 

  

 

 روزهای ابری ابری و بارانی رو داریم پشت سر میذاریم، آخر هفته آروم تو خونه خودمون داشتیم البته با کلی کار واسه بنده ثنا هم که قربونش برم فقط زیر دست و پای منه. عشق اینو داره که موقع غذا درست کردن که میشه یه قابلمه بره از تو کابینت ورداره بیاد جلوی فریزر وایسه و بعد بگه مامان گووووشت. حتما هم هرچی درمیارم باید بدم دستش تا باز کنه بریزه تو قابلمه و الا 

دو تا کلمه سرده و داغه رو خب یاد گرفته و ادا میکنه. هر صدایی رو که از کوچه میشنوه میگه نون خشکیه، تا یه جا آروم میشینیم میاد دستمون رو میگیره و میگه پاشو، خودش کم بود مهتاب و سمیرا و سهیل و عسلی (عروسکهاش) رو هم باید دنبال خودمون بکشیم که خانم تنها نباشه، عشق ماکارونی داره و وای بمیرم دیشب چون سرما خورده بود ندادم بخوره و یه کم مرغ آب پز خورد ولی دلم خیلی ریش ریش شد،کوچکترین صدایی از آشپزخونه میشنوه میگه مامان سوخت. یه بند بستم به در کابینت ها که بازشون نکنه میره بند رو با زحمت باز میکنه و میندازه دور گردنش و شروع میکنه به تصویه حساب با وسایلای مامان. تا حالا هم دو تا در قندون و یه استکان شکسته که بعدش فرار میکنه از ترس میاد بیرون آشپزخونه و میگه مامان شکست. هر چیزی هم که میخواد بخوره یا بنوشه باید خودش دست بگیره و طبیعتا وقتی خرابکاری میکنه میگه مامان ریخت و بعد از گفتن همه اینها( سوخت و شکست و ریخت) یک قیافه تأسف باری به خودش میگیره که بیا و ببین 

برای اولین بار دخملم گلای قالی رو آبیاری کرد ههههههه صبح جمعه دیدم خوابه پوشک رو از پاش درآوردم و مطمئن بودم تا وقتی که بیدار نشده خیس نمیکنه ولی ای دل غافل که خانم ساعت 9 دیده بود مامان و بابا خیال بیدار شدن ندارن از تخت اومده بود پایین و همون جا........... میدونم تقصیر مامان بود