دارم به اسفند پارسال فکر میکنم و همه تفاوتهاش با اسفند بی رنگ امسال با قرنطینه اجباری.
بین بدوبدوها و خونه تکونی و خرید و ... جشن عبادت نه سالگی ثنا رو گرفتیم.
از یاران شنیده بودم که این جشن از جشن ازدواج بچه هم باید سنگین تر و پروپیمون تر برگزار شه.
کشتم خودمو.
هر روز بین همه کارها یه سر به لپ تاپ میزدم که روی پیشخوان آشپزخونه دائم المستقر شده بود، از آرشیو عکسهاش دونه دونه جدا میکردم برای این کلیپ که واقعا یادگاری خوبی شد.