دیشب نمیخوابید همه ذخیره های قصه هام رو هم ریختم روی دایره باز نخوابید دیگه ناراحت شدم از دستش میخواستم از اتاقش بیام بیرون یه کم بغض تصنعی کرده و
میگه: میخوام برم یه خونه دیگه، بچه یه خانم مهربون دیگه بشم
میگم: کی حاضره قبول کنه مامان تو بشه؟
میگه: یه خانم خیلی مهربون
میگم: از کجا میخوای پیداش کنی
میگه: میرم از تو خیابون پیداش میکنم