دخترا به همراه پدرجانشان اومدن دنبالم که بریم خونه حسنا از ماشین میپره بیرون و میاد تو دانشکده دنبال مامی. دانشجوها تازه از آزمایشگاه رفتند و دارم وسایلم رو جمع میکنم که میاد تو اتاقم و با تعجب میپرسه این چیه مامان؟
من: کامپیوتره دیگه عزیزم تا حالا ندیدی؟
حسنا: نه
من: همون لپ تاپه
حسنا: لپ تاپ نیسسسسسسسسسسست که. این چیه؟!!!!!
من: مامان جون همون کارای لپ تاپ رو میکنه
قانع که نشد
ولی من قانع شدم که دیگه داری به صفحات تاریخ متصل میشی کامی جون
ثنا: مامان نوشتن رو کی اختراع کرد
من: خب اولش هر کس سواد داشت تو مکتبخونه به کسایی که سواد نداشتن نوشتن یاد میداد بعد مدرسه اجباری شد و همه رفتند مدرسه
ثنا: نه نه میخوام بدونم اولین بار نوشتن چجوری به وجود اومد
من: آهان خب بشر اولیه همزمان با یادگرفتن حرف زدن و اینا کم کم نوشتن رو هم اختراع کرد واسه خودش
ثنا: بشر اولیه یعنی چی؟
من: یعنی آدمایی که اولین بار روی زمین بودند
ثنا(با عصبانیت انگار که من مسبب همه بدبختیهای عالمم): خب این بشر اولیه که نوشتن رو آفرید(!) نمیتونست فقط یدونه"ت" درست کنه به جای دو تا؟! نمیتونست یدونه"س" درست کنه به جای سه تا؟!
من
ثنا
بشر اولیه