ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

داری به صفحات تاریخ میپیوندی عسیسم

 دخترا به همراه پدرجانشان اومدن دنبالم که بریم خونه حسنا  از ماشین میپره بیرون و میاد تو دانشکده دنبال مامی. دانشجوها تازه از آزمایشگاه رفتند و دارم وسایلم رو جمع میکنم که میاد تو  اتاقم و با تعجب میپرسه این چیه مامان؟

من: کامپیوتره دیگه عزیزم تا حالا ندیدی؟

حسنا: نه

من: همون لپ تاپه

حسنا: لپ تاپ نیسسسسسسسسسسست که. این چیه؟!!!!!

من: مامان جون همون کارای لپ تاپ رو میکنه

قانع که نشد

ولی من قانع شدم که دیگه داری به صفحات تاریخ متصل میشی کامی جون

هر چی میکشیم از دست این بشر اولیه است

ثنا: مامان نوشتن رو کی اختراع کرد

من: خب اولش هر کس سواد داشت تو مکتبخونه به کسایی که سواد نداشتن نوشتن یاد میداد بعد مدرسه اجباری شد و همه رفتند مدرسه

ثنا: نه نه میخوام بدونم اولین بار نوشتن چجوری به وجود اومد

من: آهان خب بشر اولیه همزمان با یادگرفتن حرف زدن و اینا کم کم نوشتن رو هم اختراع کرد واسه خودش

ثنا: بشر اولیه یعنی چی؟

من: یعنی آدمایی که اولین بار روی زمین بودند

ثنا(با عصبانیت انگار که من مسبب همه بدبختیهای عالمم): خب این بشر اولیه که نوشتن رو آفرید(!) نمیتونست فقط یدونه"ت" درست کنه به جای دو تا؟! نمیتونست یدونه"س" درست کنه به جای سه تا؟!

من

ثنا

بشر اولیه