ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

یک چشم من اندر غم دلدار گریست

چشم دگرم حسود بود و نگریست

چون روز وصال آمد او را بستم

گفتم نَگِریستی نباید نِگَریست



همه ی فیلم های غزه رو باز میکنم، حتی همه ی اون هایی که اولش اخطار داده برای بیماران و فلان و فلان توصیه نمی شود 

حتی همه ی اون هایی که همسر به ثنا گفته قبل از اینکه من ببینم از یادآور برشون داره(ثنا همچنان از گوشی من استفاده میکنه و گوشی مستقل نداره)


میخوام سرشار بشم از نفرت

و انزجار

و انتظار.انتظار.انتظار


آنچه حماس و بچه های قسام کردند تجاوز نبود، قیام بود برعلیه کفتاری که به زور خونه شون رو ازشون گرفته بود و 75 سال هر روز هر روز  هر روز جانشون رو میگرفت، جان هایی که عجیب خدا بهشون برکت داده. جان های عزیزی که با حساب دو دو تا چهارتای عقلی تا حالا باید همشون تموم شده می بودن.

بنی اسرائیل خودبرتر بین و خون آشام با وکالت سگ پاسبانش (آمریکا) سالها حواس ها رو پرت کرد از جنایاتی که انجام میداد

با جنگ ایران 

با علم کردن داعش

با جنگ یمن

با هر روز ناآرام تر کردن منطقه

با فتنه های متعدد در جای جای جهان.

ولی فریادها برخلاف حلقوم ها بریدنی نیستند

و این فریاد ملت فلسطینه که جهان رو پرکرده:

یا هممون می میریم یا این غده ی سرطانی رو برای همیشه از بین می بریم

فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ