ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

قدم..قدم..قدم

حسنا راه میره

از 7 آبان 94

فعلا کم کم

سرما هم خورده یه کوچولو

نمیدونم کدومشون دارن زودتر بزرگ میشن و بیشتر تغییر میکنن. حسنا جسمش هر روز متفاوت با روز قبله و ثنا بیشتر رفتارش و انگار داره تغییر فاز جدی میده. انگار میشه دیگه بعنوان یه خانم روش حساب کرد. میزان انرژیش زیاده و ما هم تقریبا راحتش میزاریم تو تخلیه این انرژی. علاقه زیادی بهم دارن. حسنا بیشتر دوستش داره حتی اگه ثنا خواب باشه خودشو میرسونه بهش و سعی میکنه آروم بیدارش کنه. یه روز ثنا بهم گفت مامان حسنا رو که میبینم گشنه ام میشه.حسنا دوران شیرینی و تو دل بروییش رو داره پشت سر میزاره. کارای جدید که یاد میگیره خیلی سعی در ارائه و نمایششون داره. الان دیگه هر کس و هر جای آشنا رو ببینه از دور جیغ میزنه و دست تکون میده

چند تا از اولیناش رو که جایی یادداشت کرده بودم و فرصت نشده بود اینجا وارد کنم:

از 17 تیر بای بای کردنش جدیتر شدبیشتر زمانی که از جایی میخواستیم بریم به نشانه خداحافظی با دیگران  الان کسی رو هم میبینه و میخواد صداش کنه همزمان با صدا کردن بابای میکنه

2 مرداد تلفن و موبایل رو تو گوشش میذاشت و الو میگفت

1 مرداد رفتیم آتلیه که عکساش رو تو پستای بعد میزارم

13 مرداد ثنا کل ظرفای ناهار رو به تنهایی شست و آب کشید

22 تیر حسنا چند ثانیه روی پا ایستاد و تا الان هم فقط میایسته و هنوز به تنهایی و بدون گرفتن در و دیوار نمیتونه راه بره

31 مرداد از صندلی مورد علاقه اش بالا رفت به تنهایی و روش ایستاد. این صندلی عشق کوچولوی حسنائه و تمام طول روز رو باهاش سرگرمه چند باری هم حادثه آفرین شده27 شهریور به تنهایی لیوان رو گرفت دستش و آب خورد و حس خوبی هم از این کار داره و کلی ذوق میکنه

17 مهر بود که ثنا چند ساعت تمام وسایل خیاطی منو برداشته بود و با یه پارچه سرگرم بود و هر چی هم غر زدم که خونه رو کثیف نکن گوش نداد و آخر سر..... یه پیش بند برای ثنا درست کرد که واقعا معرکه بود

حسنا الان شش تا دندون داره. دو تا پایین و چها ر تا بالا