ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم شیطون بلا

 نمی دونید ثنا چی شده. کاش امکان سرعت بالا داشتم فیلم هاش رو آپ میکردم وقتی داره تو آشپزخونه ظرفها رو از کابینت میریزه بیرون و بهم میزنه و چه سروصدایی که راه نمیندازه!!!!!!!!!! 

یه دقیقه آروم و قرار نداره. نیست تازه دو سه هفته است که چهارچنگولی میره خودش هم خیلی ذوق کرده. تا میرم یه دقیقه جلوی تلویزیون دراز بکشم میاد از سروکولم بالا میره. همش دوست داره یه شی بلندی رو بگیره و راست وایسته. دو روز پیش باباجونی تو حموم بود، ثنا تا صدای آب رو شنید خودش رو رسوند پشت در حموم، اونقدر اونجا وایستاد و مثل الیورتویست به در نگاه کرد تا بالاخره بابایی بردش تو، اگه بدونید چه سروصدایی راه انداخته بود همسایه ها خبردار شدن! تو وانش که میشینه فقط دو دستی میزنه روی آب و هو هو هو 

خدا رو شکر بچه خوش اخلاق و مهربونیه(شنیدید که سوسکه میگه قربون دست و پای بلوری بچه ام برم). صبحها که میره خونه مامان جون حسابی سرگرمشون میکنه. اصولا کار این خانم سرگرم کردن اطرافیانه، چند روز پیش بردمش بیرون مثلا یه کم خرید کنم. تو کالسکه که بود یه خانواده چهارنفره اومدن دوروبرش هی نازش کردن، خانم هم همینجوری وایستاده بود و نگاهشون میکرد، اونا که رفتن ثنا شروع کرد به گریه کردن. آی حالم رو گرفت این خانم خوش اخلاق