ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

سال نو و ده ماهه ناز مامان

سلام به بهار   

چهارده روز از شروع سال جدید گذشته و من تازه اومدم. خب دیگه مسافرت بودیم و دسترسی نداشتم. ثنا خانمی رو برای اولین بردیم لب دریا و موقع سال تحویل هم جای همتون خالی کنار دریا بودیم البته من و ثنا خواب بودیم. هوا هم تا دلتون بخواد سرد بود نمیشد دستی به آب زد. به هر حال ثنایی رو با پتو و کلی لباس میبردیم لب آب و برمیگردوندیم.  

 

  

 بعد هم چندروزی رو خونه مامان و بابای من بودیم و دور روز هم رفتیم کلیشم پیش مامان بزرگ مهربون خودم. وای که ثنایی چه حالی کرد از این همه تفریح و گردش البته با وجود ناراحتی معده ای که براش پیش اومده بود که هنوز هم خوب خوب نشده.   

 

به هر حال سال نو خوبی رو برای همه آرزو میکنم و امیدوارم امسال دیگه سال سراومدن انتظار برای دیدن اون خورشید عالم تاب باشه. اللهم عجل لولیک الفرج 

راستی شنبه گذشته یعنی 6/1/90 ثنای من ده ماهش تموم شد و رفت توی یازده ماهگی. اون روز ما کلیشم بودیم. ثنا خانم بزرگتر شده و چیزای جدید یاد گرفته. عشقش اینه که یه جا سرش رو قایم کنه و بعد بیاد بیرون و با زبون شیرینش بگه دااااااااااااااالی. بیشتر از 20بار در روز این کار رو انجام میده. اصلا انگار از کلمه دالی خیلی خوشش میاد، از خواب بیدار میشه میگه دالی. کلاه رو از سرش ورمیداره میگه دالی خلاصه اینکه فکر میکنه هر لحظه در حال بازی کردنه.   

اینم چند تا عکس از آخرین روزهای ده ماهگی خانم و ورودش به یازده ماهگی   

  

ثنایی با زینب کوچولو(دختر خاله من)

 

 

خانم راننده! بزن تو دنده! 

  

از این گوشی تلفن فقط اسکلتش باقی مونده به لطف ثنا خانم

 

 دیروز سیزده بدر هم خیلی خوش گذشت با خانواده همسرم بودیم و رفتیم یه جای باحال باحال. ثنا هم هوای تازه استنشاق فرمود و روی سبزه ها صفایی کرد.   

 

 

 

  

ثنایی و علی کوچولو(پسرعمو و پسرخاله ثنا)

ثنا خانم جاروبرقی شده ریزترین چیزا رو از روی زمین ورمیداره و حواسمون که بهش نباشه میزاره توی دهنش. احتمالا ناراحتی معده هم از همین مورد براش پیش اومده. بعضی وقتا من که پیش شیطونیهای این خانم کم میارم. بیشترین جایی رو که برای نشستن میپسنده داخل میز تلویزیونه که به لطف ترس از خانم شیشه هاش رو درآوردیم تا ایشون راحت برن تو بشینن.  

سرگرمی بعدیش اینه که من هر جا هستم بیاد پای منو بگیره و راست وایسته، بعضی وقتا هم یه سری از وسایل خونه رو میگیره و کم کم راه میره خیلی ذوق داره که روی پاهاش راه بره، نمیدونم دلیلش چیه که زیر میز ناهار خوری و زیر صندلی ها رو خیلی دوست داره. عقب عقب میره اون زیر خودش رو جا میکنه و هر موقع که گیر کرد منو با گریه صدا میکنه.