ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

ثنا خانم&حسنا خانم&حلما خانم

صندوقچه خاطرات روزهای مادرانه ام

شیرین زبون مامان

گفته بودم که ثنا از وقتی شش ماهش تموم شد یه چند تا کلمه ای رو ادا میکرد اما جسته و گریخته میگفت و صحبت کردن به حساب نمیومد. مثلا یادمه یه بار که اومدم پوشکش رو عوض کنم برگشت گفت جیش. وای من غش کردم از ذوق ولی بعد از اون هیچ وقت دیگه نگفت. 

یه بار هم همون حوالی هفت ماهگی بود که زینب کوچولو رو دید و گفت زززززززز 

علی رو هم که هر بار میدید صداش میکرد. "بابا" رو هم اتفاقی و بی هدف میگفت 

ولی الان چند روزیه که دیگه مفهومی داره کلمات رو  ادا میکنه منظورم اینه که واقعا داره با ما صحبت میکنه. وقتی بابایی خونه نیست تمام مدت در ورودی آپارتمان رو بهم نشون میده و غلیظ میگه بابا بابا، گاهی وقتا در رو براش باز میکنم تا مطمئن بشه بابا پشت در نیست و رفته ددر. 

دیروز کل بعد از ظهر رو باهاش بازی کردم. تا وقتی بیداره کارهای خونه رو انجام نمیدم و سعی میکنم در خدمت گلم باشم(به جهت جبران صبحها که نیستم)، داشتم میگفتم دیروز با هم کلی بازی کردیم از عروسک بازی گرفته تا ماشین و موزیک و.... یه لحظه به سرم زد آلبوم خانوادگی رو بیارم ببینم. صفحه اول آلبوم مربوط به عکسای جشن نامزدی ما هستش که مربوط به سال 81میشه یعنی حدود 9سال پیش. ثنا انگشتش رو برد طرف یدونه از عکسا و فشار داد رو عکس بابایی و بعد با هیجان زایدالوصفی شروع کرد: بابا بابا بابا، سعی میکرد با دو تا انگشتش بابا رو بگیره و بیاره بیرون   

راستی ثنا خیلی به اسباب بازیهاش علاقه داره و مرتب اتاقش رو بهم نشون میده و با زبون بی زبونی ازم میخواد که بریم اونجا و اسباب بازیها رو بهم بریزم. برای عروسکاش اسم گذاشتیم و همه رو به اسم میشناسه مثلا وقتی بهش میگم: ثنا پت و مت کجاس سرش برمیگردونه طرف اون دیواری که این دو تا عروسک روش آویزونن و بعد با انگشت نشون میده و ازم میخواد که براش بیارم پایین. عسل خانم و مهتاب خانم رو هم که به خاطر جوراباشون دوست داره و درست مثل خودش که اصلا از جوراب خوشش نمیاد و زود درشون میاره جورابای این دو تا عروسک رو هم زود در میاره و پرت میکنه یه طرف و بعد غش غش میخنده. دیشب بازم با بابایی بردیمش پارک و تاب تاب سواری. وقتی داشتیم برمیگشتیم شروع کرد به شکایت کردن و لجبازی کردم که یه جوری سرگرمش کردم تا از سرش بیفته و یادش بره.  

راستی یادم رفت بگم ثنا یه مدته که موبایل و کنترل تلویزیون و خلاصه هر وسیله این تیپی رو میذاره تو گوشش و ژست الو گفتم میگیره اما یه چیزایی میگه که ما نمیفهمیم و لی خودش میفهمه. 

الهی هر نفس شکر