زیارت حضرت عشق
حسنا از چند روز قبل بیمار بود روز حرکت تو ایستگاه راه آهن حالش خیلی خیلی بد شد تا جاییکه رفتیم بلیطها رو کنسل کنیم و برگردیم وسط گریه و آه و ناله گفت نهههههههههه بریم مشهد. و رفتیم/ اینم از چشمای خمار بیمار بچه ام. خدا رو شکر از روز دوم خوب شد و شروع کرد به آتیش سوزوندن
مادرکشون
برچسپاسیون یک پدر خواب آلود
درختایی که پدر با دست خودش به خاک زد نهالشون رو و نموند تا برگ و بارشون رو ببینه
استخر زیبای خلشکوه https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%D8%B4%DA%A9%D9%88%D9%87